سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افسوس افسوس
 
قالب وبلاگ

آخر مرا چه به عاشقی ؟ دلی خسته موهای سپید دندانهای ریخته آخر مرا چه به عاشقی ؟ طاقت کم عمری اندک آخر مراچه به عاشقی ؟ فکری پریشان گریبانی بسته به زنجیر دیگران آخر مراچه به عاشقی ؟ دلی سیاه کوله باری از گناه آخر مراچه به عاشقی   جسمی بیمار  سینه ای تنگ قلبی اندوهگین آخر مراچه به عاشقی ؟ عمری کذشته به تباهی چیزی نمانده تا فنایی آخر واچه به عاشقی ؟ چشمانی با کیسه های پراز اشک کم طاقت در دوری معشوق آخر مراچه به عاشقی ؟ تا با او همراهم چیزی نیست به یادم . وقت جدایی می آید لحظه مرگم به یادم آخر مراچه به عاشقی ؟ دلم از سینه بیرون میزند . حال خود را نمیدانم آخر مراچه به عاشقی ؟ 
تا به حال شاکر بودم پروردگارم را که در همه چیز حسی به من عطا کرده بود که می توانستم تشخیصی صحیح در حد خود از آن داشته باشم . تشخیص بین خوبی و بدی . زشتی و زیبایی . محبت . علاقه . وفا . خشم . مهر . و....   اما غافل از آن بودم که یک احساس در درونم متجلی نشده و آن را اکنون درک می کنم . حس عاشقی . دوست داشتن . وابستگی . لحظه به لحظه این حس در وجودم شعله ور تر می شود . نگاه تو صدای تو نفس تو چهره تو فکر کردن به تو و... وهرآنچه متعلق به توست هیمه این شعله است . تازه طعم خوشی و سختی وصل وجدایی  را می چشم . آنگاه که کنارتوام با عطر حضورت و آنگاه که دور از توام با تفکر پیرامونت کیستیت چیستیت خلق وخویت فرزانگیت ... عشقت . همه وهمه شده تمام آرزوهای نهفته در طول عمرم که خدا یکجا در تو به من داده .  شاید عاشقی من از همین است که همه ی خواسته هایم را یکجا یافته ام . آخر مرا چه به عاشقی ؟ شاید خوابم شاید ................................................................


[ سه شنبه 89/1/3 ] [ 12:21 صبح ] [ لحظه ها ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 76228