افسوس افسوس | ||
یه دل خسته با شکستهای فراوون ، سرگردون کوچه های پر بن بست زندگی یه باره یه پروانه شکار میکنه . یه پروانه آزاد با بال و پر زیبا . بال وپری که هر نقشش رنگی از عشق وزندگی داره . حالا این پروانه این دل خسته و آزرده رو با گل اشتباه گرفته . هی دورش میگرده هی نازش میکنه .هی با شاخکهای نرمش نوازشش میکنه . این دله کم کم داره باورش میشه که گله . داره باورش میشه عاشقه . داره باورش می شه میتونه زنده باشه . زنده بمونه . و دوست داشته باشه . اگه نبود این پروانه دیگه از دل چیزی نمونده بود . میرفت که مرگ و نیستی رو در آغوش بکشه و خودشو در شعله هر شمعی بسوزونه . [ شنبه 89/5/2 ] [ 11:40 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |