سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افسوس افسوس
 
قالب وبلاگ

آتش عشقی به پا شده اگه می تونی خاموشش کن .


[ پنج شنبه 88/10/17 ] [ 10:1 عصر ] [ لحظه ها ] [ نظرات () ]

روزی که عشق رو تقسیم می کردن من دیر رسیدم . چیزی نپرسیدم که حق من کجاست . سربه زیرو غمگین اومدم روزگار سپری کردم . سالها گذشت . گذشت و گذشت . روزی یادش اومد که منم حقی داشتم . منم به محل تقسیم سر زدم ولی دیرتر . آخه اون روزا گرفتار عشق دیگه ای بودم . دنبال خود فروشی بودم . خب نخرید .ازخیلیهارو خرید گرونم خرید . ولی از من نخرید . منم اومدم با هرچی سرراهم بود ساختم و سوختم . این آخریها یه چند باری گفتم چی میشه به منم نگاه کنی . باورم نمی شد شاید نگاهم کنه . خواسته ام برا خودم عجیبو غیر ممکن بود . ولی شد . سهم منو از عشق داد. خسارت مدت تاخیرشم داد . چه عشقی . یه جوری داد که فکرشم نمی کردم . یه عشقی که الآن که مینویسم باهامه . اون از دنیا می گه من از اون . همه دنیام شده اون . یه لحظه خارج از ذهنم نیست . ولی هنوز بلد نیستم عشق بازی کنم . هنوز نگاهم عاشقانه نیست . هنوز قدر این عشقو نمی دونم میترسم چشم باز کنم ببینم از دست دادمو باز چیزی ندارم . حالاتا فردا ... تو میگی چی میشه ؟؟؟


[ پنج شنبه 88/9/26 ] [ 9:51 عصر ] [ لحظه ها ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 76477