افسوس افسوس | ||
بیا ازاین قفس بپریم . بیا ازاین دام برهیم . بیا ازاین حصار بگذریم . بیا دستم بگیرو مرا ازاین غصه ها برهان . بیا کمر به عشق بندیم و چیز دگر نبینیم . بیا هیمه عاشقی را آتش زنیم تا جز من وتو همه چیز را بسوزاند . بیا از این قفس بپریم . بیا ازاین دام برهیم . [ چهارشنبه 89/6/10 ] [ 11:12 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
امروز از صبح یه غم سنگین رودلم نشسته و آزارم میده . هزاران فکر از مخیله ام خطور کرده و هیچکدوم مشکل گشا نبوده . یه جمله چهار حرفی یه عکس العمل چند ساعته داشته و یه تخریب روحی شدید . که چی شد که این شد . خودمو نمی تونم راضی کنم َکه این یه اشتباه بوده ولی نمیتونم قبول کنم که این یه حرف حساب بوده . کمبود یه کلمه سه حرفی تو جمله چهار کلمه ای زندگی رو بی رنگ میکنه . این چه روزگاریست . انسانها چه انتظاراتی از هم دارند . گاهی می فهمیم اشتباه کردیم ولی حاضر نیستیم عذرخواهی کنیم و طلب بخشش کنیم تا اینکه اونی که خوبتره میگه ببخش که آزارت دادم . بعدش دیگه خلع سلاح می شی ومی مونی چیکار کنی . راستی این ظرفی که لیلی از مجنون شکسته جریانش چی بوده . اونم جلو یه جمع هم محلی . مجنونی که با یه قهر کوچیک و کمتر از نصف روز عاشقیش یادش بره برای لای جرز دیوار خوبه باید فکری برا خودت برداری عزیز دلم .... [ چهارشنبه 88/9/18 ] [ 8:50 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |