افسوس افسوس | ||
چون دیدمت راحت شدم . در اندیشه بودم که درد و رنج بیماری برتو چگونه گذشته و اکنون در چه حالی هستی که دیدمت . راحت شدم هر چند خود را برایم سرپا نگاه می داشتی اما دیدمت . راحت شدم . که حضورت . وجودت مرا شاد کرد . دیدمت راحت شدم .... [ جمعه 88/8/15 ] [ 9:23 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |