افسوس افسوس | ||
برام باورش سخته که این دلی که تو سینمه مال خودم باشه . آخه این اینجوری نبوده که حالا هست . فکر کنم دلم رفته یه دل دیگه جاش اومده . تو بگو میشه اینجوری بشه . آخه این بلده دوست داشته باشه . عاشق بشه . برات تنگ بشه . یعنی چی دلم تنگه . دل من روزایی مث امروز که نمی بینمت میخواد از سینم بزنه بیرون . هی منو مشت مشت میکنه . فشارم میده . دل تنگی همینه ؟ یه وقتایی هم حاضر نیست به حرف من بکنه . بهش میگم بسه جلوتر نرو . ولی گوش نمیده هی پاشو از گلیمش درازتر می کنه . میترسم نتونم به موقش جمعش کنم . راستی یعنی چی عاشق شدن . حالا میگی چیکار کنیم ... [ جمعه 88/8/1 ] [ 10:15 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |