افسوس افسوس | ||
همیشه در فکرم که فردا چه می شود . فردایی که انتظارش را می کشیدم اکنون برایم کابوسی غم انگیز شده . با اینکه دوست دارم برسد اما از آن هراس دارم . آخر برای تو وصل و برای من جدایی . این نهایت عشق من است که دوست دارم وصل انجام گیرد مثل کشاورزی که درختی را پیوند می کند و از آن سو بریدن شاخه از درخت دیگر دردناک است . رسیدن و نرسیدن فردا آرزویی است که مثل قطبهای آهن ربا در درونم به مخالفت با هم پرداخته اند .هردو را دوست دارم .اما چون خوره ای به جانم افتاده که کدام را بپذیرم . کمکم می کنی ؟
[ چهارشنبه 88/6/18 ] [ 2:51 صبح ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |