سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افسوس افسوس
 
قالب وبلاگ

نمی دونم یه چیزیی داره آزارت می ده . یه غم سنگین که شاید یه راز ه . یه رازی که من نباید بدونم . تو چشات می بینم نمیتونم تعبیرش کنم . کی خودی می شیم . منم خیلی حرف دارم هنوز . میخوام از روزهای اوج بگم . میخوام از روزهای غربتم بگم . میخوام از روزهای بی کسیم بگم . کی خودمانی می شیم . می دونی خودمانی یعنی چی . یعنی از عاشقی فارغ شدن . تو میگی میشه اینجوری بشیم . ؟ من که میگم نه نمیشه . آخه خیلی وقتمون کمه . تا میایم با هم باشیم زنگ بازداشتگاه می خوره . تامیایم با هم بریم صدامون می کنن . آهای آهای کجامیرین ؟ تامیایم حرف بزنیم رو سرمون جیغ میکشن . شما دوتا ساکت دیگه . چی شده بزارین حرف بزنیم . نمیشه بدو برو سر کلاس . بزرگترا حرف دارن براتون می زنن . میای فرار کنیم ؟ از دیوارا بالا بریم . پشت دیوار دست همو بگیریم تنها بریم . میای فرار کنیم ؟یه تونل بزرگ از عشق بزنیم تو تاریکیش با شعله شمعی با هم بریم . شمع دست من . نه دست تو . نه دستای تو می سوزه . آخه  دستای قشنگی داری . دلم نمیخواد با دود شمع سیاه بشه . دستای توبود که منو از اونور دیوار تنهایی آورد این ور دیوار عشق . راستی دیدی اسمتو با یه نقطه نوشتم . کی بشه دوری مون اندازه یه نقطه بشه .  


[ جمعه 88/6/13 ] [ 9:54 صبح ] [ لحظه ها ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 65
کل بازدیدها: 76653