وبلاگ :
افسوس افسوس
يادداشت :
عشق داغ
نظرات :
0
خصوصي ،
2
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
صاحب
باران گرفت نيزه و قصد مصاف کرد آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد گويي که آسمان سر نطقي فصيح داشت با رعد سرفه هاي گران سينه صاف کرد تا راز عشق ما به تمامي بيان شود با آب ديده آتش دل ائتلاف کرد جايي دگر براي عبادت نيافت عشق آمد به گرد طايفه ي ما طواف کرد اشراق هر چه گشت ضريحي دگر نيافت در گوشه اي ز مسجد دل اعتکاف کرد تقصير عشق بود که خون کرد بي شمار بايد به بي گناهي دل اعتراف کرد.التماس 2آ