افسوس افسوس | ||
خوب حالا شکلک در آر نوبت منم میشه جریمه ها رو افزایش بدم . ![]() ![]() [ دوشنبه 88/7/13 ] [ 8:45 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
شبی بیش از قرارمان نمانده . تو در سکوتی بهت انگیز فرورفته ای که غم سکوتت از آن سوی شهر بر آسمان دلم سنگینی می کند . ستاره ها یکی یکی فرو می افتند و تاریکی شب بر این سکوت مهر تایید می زند . می دانم مانده ای که چه کردی و چه باید بکنی . آخر منو تو حلقه های یک زنجیر نیستیم و باید روزی از این زنجیر جدا شویم . گفتم غروب قبل از غروب آخر بر من سخت می آید به تمسخرم گرفتی که من چونان تو زیبا سخن بلد نیستم .که تو خود برمن سخن عشق آموختی . دلم می خواهد غروب آخر را در کنار هم سپری کنیم . ساکت می مانم شاید زبان بگشایی و کلامی از لبان گرمت برون آیدکه باز .... [ شنبه 88/7/11 ] [ 7:27 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
وقتی می نویسم به امید آنم که فقط تو بخونی . وقتی نیمه شب رد پایت را در جای دیگری می بینم افسوس میخورم که برای چه نوشتم . ![]() [ شنبه 88/7/11 ] [ 7:14 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
تو رفته ای و باز هم من و سکوت و انتظار و لحظه های بی تپش تو رفته ای و باز هم من و غم نگفته ها و بغض مانده در گلو
تو رفته ای و باز هم من و شبان بی فروغ و اشک های نا شکیب
تو رفته ای و باز هم من و خیال بودنت یاد روزهای خوب
[ چهارشنبه 88/7/8 ] [ 10:56 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
نمیدونم این که میگم چقدر میتونه دلم رو آروم کنه . ولی دوست دارم بگم . منتظر قرمزم نه برای دلم که برای دلبرم . آخه اینجوری که نمیشه . میشه ؟ فکرشو بکن سبز بمونه . نمیخوام حالتو بگیرم . ولی چیم میشه ها . اوه اوه اوه [ سه شنبه 88/7/7 ] [ 10:38 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
کم کم داشتم فراموش می کردم که هستم . تا توآمدی . حالا فراموش کردم که هستم . چون تورا دارم . ![]() [ دوشنبه 88/7/6 ] [ 11:54 عصر ] [ لحظه ها ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |